سفارش تبلیغ
صبا ویژن
3  در جهان بودن ِمن  4

در گذار روزها (جمعه 94/7/17 :: ساعت 11:17 صبح )

"به نام یگانه هستی"
(نه یگانه ی هستی، که هرکس در هستی خویش یگانه است؛
او -آنچنانکه در ظرف پندار من آمده- یگانه هستی است.)

 

"لَقَد خَلَقنَا الاِنسَانَ فِی کَبَد."
"بی گمان انسان را در رنج آفریده ایم." (بلد-4)

 

روزی امیدوار بودم که این رنج تمام شود،
و راحتی مرا در آغوش گیرد.
جوان بودم،
به راستی و جدّ به دنبال خوشی و آسایش،
آنگونه شادی که دنیوی می نامندش؛
امّا به من نرسید - نمی دانم- یا بدان نرسیدم،
رنج همچنان شدّت گرفت،
و تمامی هم نداشت..

 

روز دگر آرزو کردم که خود تمام شوم؛
و هنوز و همچنان هستم،
زنده و ادامه یابنده.
و بعد از این زندگی نیز از کجا معلوم؟
شاید جهان دیگری در کار باشد،
جهانی شبیه این جهان یا آنچنانکه جهان آخرت می نامندش،
و یا عالمی به طرزی دگر،
که ناگزیر به ادامه ام کند..

 

و روزی خواستم بگذارم رنج بر زمینم زند،
و بدین حال افتاده بمانم.
با خود گفتم چنین ماندن نکوست،
و مرا از آن چه باک است؟؛
و در خویش دروغی بزرگ آورده بودم..

 

اینبار اراده ام بر این است؛
روزی
نه چندان دور
این رنج و این نبرد
از من زنده ای دگر خواهد ساخت،
زنده ای که نمی میرد،
زنده ای که از فرطِ خویش می زاید:
زنده ای دگر و زندگی دگر،
و من
خواهم ایستاد..



¤ نویسنده: زینب صولت


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[ Atom ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 4
مجموع بازدیدها: 186882
 

»» درباره خودم
 

»»دسته بندی یادداشت ها
 

»» لوگوی خودم
 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» دوستان من